من از دستورات مرحوم قاضی ابدا تخطی و تجاوز نمی کردم و آنچه این مادر زن بر مصائب می افزود تحمل نمودم تا یک شب تابستان که چون پاسی از شب گذشته بود از بیرون خسته و فرسوده و گرسنه و تشنه به منزل آمدم که در اطاق بروم؛ دیدم مادر زنم کنار حوضچه عربی داخل منزل نشسته و از شدت گرما پاهایش را برهنه نموده و پیوسته دارد از شیر آب حیاط بالای حوضچه آب روی پاهایش می ریزد. تا فهمید که من از در وارد شدم شروع کرد به بد گفتن. ناسزا و فحش دادن و همین طور بدین کلمات مرا مخاطب قرار دادن.
من هم داخل اطاق نرفتم ؛ یکسره از پله های بام به بام رفتم تا در آنجا بیفتم. دیدم این زن صدای خود را بلند کرد و با صدای بلند به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان می شنیدند به من سب و شتم و ناسزا گفت و گفت و گفت و همینطور می گفت تا حوصله ام تمام شد.
بدون آنکه به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب دهم از پله های بام به زیر آمدم و از در خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم بدون هدفی و مقصودی؛ همینطور دارم در خیابانها می روم و هیچ متوجه خودم نیستم که به کجا می روم! همینطور دارم می روم ؛ در این حال ناگهان دیدم من دوتا شدم: یکی سید هاشمی است که مادر زن به او تعدی می کرده و سب و شتم می نموده است و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرد و محیط می باشم و ابدا فحش های او به من نرسیده است و اصولا به این سید هاشم فحش نمی داده است و مرا سب و شتم نمی نموده است.
آن سید هاشم سزاوار همه گونه فحش و ناسزا است و این سید هاشم که اینک خودم می باشم نه تنها سزاوار فحش نیست بلکه هرچه هم فحش بدهد و سب کند و ناسزا گوید به من نمی رسد.
🔅 نورنا
🆔
@noorna_ir