♨️ (قسمت چهل و یکم) حضرت اين خطبه را در شرايطى كه ياران خود را براى خاموش كردن آتش فتنه‌ی «طلحه و زبير» بسيج كرده بود، ايراد کرده‌است. ابن عباس می‌گوید: در «ذى قار» (محلی نزديک بصره) خدمت امیرالمؤمنین (ع) رسیدم. ایشان در حالى كه مشغول وصله كردن كفش خود بود رو به من كرد و فرمود: ارزش اين كفش چه قدر است؟ گفتم: ارزش خاصی ندارد. فرمود: به خدا سوگند! همين كفش بی‌ارزش، براى من، از حكومت بر شما بهتر است؛ مگر اين كه با اين حكومت، حقّى را به پا دارم، يا باطلى را دفع كنم. سپس حضرت (از خيمه) بيرون آمد و مردم را مورد خطاب قرار داد و فرمود: خداوند، محمّد(ص) را هنگامى مبعوث کرد که هيچ عربی کتاب آسمانى نمی‌خواند و ادّعاى نبوّتى نداشت (از دعوت انبيا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم). او مردم را تا سر منزل سعادتشان سوق داد، و به محيط رستگارى و نجات رساند. پس حال و روزِ آن‌ها مانندِ نیزه‌هایشان صاف و پابرجا، و جاى پاى آنها محکم شد (قدرتشان تثبيت، و دشمن در برابر آنها تسليم شد). به خدا قسم! من در اين لشکر بودم و آنها را به پيشروى وامى داشتم تا طرفداران باطل، به طور کامل عقب نشينى کردند (و حقْ پيروز گشت). من در انجام اين وظيفه هرگز ناتوان نشدم و ترس به خود راه ندادم و هم اکنون نيز مسيرِ من (در حرکت به سوى جنگ جمل) به سوى همان هدف است. به خدا سوگند! من پرده باطل را مى شکافم! تا حق از پهلوى آن خارج گردد ( یعنی هرگاه تعليمات گمراه کننده و عارضیِ جریان باطل از ميان برداشته شود، نور حق پرتوافکن و فطرت انسانى شکوفا می‌گردد).» (نهج‌البلاغه، خطبه ۳۳) 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا