داستان کوتاه از شهید مدافع حرم شهید محسن حججی: زمانی که داعش قصد دارد شهر العیس را بگیرد محسن و گروهش غوغا می‌کنند و ضربه سنگینی به داعشی‌های آمریکایی وارد می‌کنند. فردای آن روز حاج قاسم سلیمانی را می‌بیند که می‌گوید: دست مریزاد، دیشب کیا روی تانک بودند؟ حسابی شاهکار کردند. حاج قاسم به خاطر شلیک‌های زیاد و دقیق محسن و گروهش، اسم آن شب را «لیله‌الفتوح» گذاشت. همسر عزیزم دوستت دارم. این جمله‌ای است که محسن روی قطعه چوبی حکاکی کرده و از سوریه برای همسرش سوغات آورده است. او به ملاقات آیت‌الله ناصری می رود و روحیه می‌گیرد. برای اعزام دوم چله جمکران می‌گیرد تا اینکه در شب سی و ششم جواب می‌گیرد و بار دیگر عازم سوریه جنگ‌زده می‌شود.