*🍀﷽🍀
رمـان
#بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت5 📕
فاطمه سادات: حنانه
-میشه این اسم به من نگی
فاطمه سادات : باشه اما اگه معنیش بفهمی
دیگه ازش بدت نمیاد
-میشه دست از سرمن برداری
فاطمه سادات : ترلان محرمه ماه
امام حسین(علیه السلام )
-نمیشناسم
فاطمه سادات : میشه بیای با ما بریم جنوب ؟
-فاطمه میشه بامن همکلام نشی
من از آدمای هم تیپ و هم قیافه تو اصلا خوشم نمیاد
فاطمه:اما من از تو خیلی خوشم میاد
دوست دارم باهم دوست باشیم
-وای دست از سرم بردار
عجب گیری کردما
چندماه از مدرسه رفتنمون میگذشت
شاید پنجم اسفند بود
فاطمه سادات وارد کلاس شد بلند گفت:
بچه ها پایگاه ما 7فروردین میبره جنوب
هرکسی خواست تشریف بیاره اسم بنویسه
خیلی از بچه ها رفتن اسم نوشتن
منم یه اکیپ 15نفره جمع کردم
رفتم پایگاه که اسم بنویسیم برای جنوب
*🍀﷽🍀
رمـان
#بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت6 📕
مسئول ثبت نام گفت شمارو ثبت نمیکنم
مسئول ثبت نام یه آقا بود
-چراااا جناب اخوی
مسئول ثبت نام: خواهرمن چه خبرته
پایگاه گذاشتی سرت آخه ؟؟
-ببین جناب برادر یا مارو ثبت نام میکنی
یا این پایگاه را رو سرت خراب میکنم
مسئول ثبت نام: یعنی چی خواهرم
مودب باشید