۴۷ سالگی بر اساس مطالعات گسترده‌ای که دیوید بلانچ‌فلاور، اقتصاد‌دادن آمریکایی- بریتانیایی روی داده‌های ۱۳۲ کشور انجام داده، نمودار خوشبختی در بیشتر مناطق دنیا شکل "منحنی" دارد و در ۴۷ و ۴۸ سالگی احساس خوشبختی کاهش می‌یابد. نمی دانم این از عوارض میانسالی و قرار گرفتن در آستانه پنجاه سالگی است یا حاصل تجارب شخصی و مواجهه با آدم هایی است که آرزوهای بزرگ داشتند و به یک باد، زندگی شان به توفان و کاخ رویاهایشان به کلبه احزان بدل شد. چه عزیزانی که انتظار ریاست و وزارتشان را داشتم اما به کمترین حادثه ای از تصادف تا سکته و کرونا و ... منزل خاک را برگزیدند. آخرین آنان رییس جمهورمان بود. چه باغ های رویایی که دهها نفر از بودن در سایه او ساخته بودند و چه نقشه ها که برای رسیدن به گنج آرزوها کشیده بودند و به یک تندباد و گردش ناقص ملخ روزگار، یکسره بر باد شد.  شمع ۴۷ را فوت و شمع ۴۸م را روشن کردم و یک روز و یک سال دیگر به خاموشی آن نزدیکتر شدم. عمر دست خداست اما اگر امید به زندگی را شاخص قرار دهیم نزدیک به سه چهارم شمع زندگیم آب شده است؛ ۴۷ سال پرخاطره که خدا را بابت هر لحظه اش شاکرم چه به سبب شادی های فراوانش و چه رنج های گاهگاهش. این روزها حس و حال ۴۷ سالگی دارم، یک ۴۷ سالگی آرام؛ نه حوصله بحث دارم نه انگیزه قانع کردن و یا حتی قانع شدن. این روزها بر خلاف تصور و انتظار، اصلا محافظه کار نیستم. راحت رد و انکار می کنم و راحت می پذیرم و حمایت می کنم. این روزها به این باور رسیده ام که دنیا ارزش هیچ چیزی را ندارد چه رسد به آنچه نیازمند دروغ یا سکوت باشد. تولدم مبارک. برای همه سلامت و شادکامی آرزومندم.