⚠️ ❗️ 💥 ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند: 👈شاید شبیه ما است! ☑️ و امّا داستانِ عبیدالله ... امام از او یاری خواست، امّا او نپذیرفت و اسب خود را برای یاری پیشنهاد کرد. 🔹 امام در حالی که از او روی برگرداند به او فرمود:«نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو» و سپس این آیه از سوره کهف را تلاوت کرد: «وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا» ✘ ما را به یاری خود نمی‌طلبیم.✘ ❌تاریخ در حال تکرار است... ⚡هر لحظه صدای( هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَّنْصُرُنی )امام زمانِ خود را می‌شنویم و یاری کردن را نمی‌پذیریم. 🔳 گمراه (گُم کرده راه)، کسی است که در میانهٔ راه، مقصد و مسیر صحیح را گم می‌کند. ❌تعلّق‌های ما علّت‌های گمراهی ما هستند! ❌ 🔹چشممان گیر میکند به چیزی! 🔹قلبمان گیر می‌کند به چیزی! 🔹دیگر آخر راه نمی‌بینیم، همان نهایتِ جایی که باید برسیم... ⬅️دل خوش می‌کنیم به آنچه داریم، به آنچه هستیم❗️ ✴️ یکی دل خوش می‌کند به مالش، یکی به شغلش، یکی به شهرتش، یکی به فرزندانش، یکی هم مثل عبیدالله به جانش ... گویی هرگز نخواهد مُرد. اسبش را میدهد چون اسبش تعلّقش نیست! و امام اسبش را نمی‌خواهد، همان چیزی را می‌خواهد،که او را به زمین بند کرده... امام تعلّقش را می‌خواهد تا بندِ نافش به زمین را قطع کند و بدوزد به آسمان. 🔰 بند ناف ما را چه چیزی به زمین دوخته⁉️ همان نخواهد گذاشت به امام برسیم، حتی اگر او را به چشم سر ببینیم. ❌ امام نه حاجت به ما دارد، نه به اسب‌های ما! ✅ امام قلب ما را می‌خواهد تا به اوج برساند ! همین... @sadatmahdvi