🌷
بعضی مطالب بیان شده در این جلسه👇👆
حدیث عنوان بصری
دستور العمل هایی ارزشمند
بحار ج 1 ص 225
... عَنْ عُـِنْوَانِ الْبَصْرِی؛ وَ کانَ شَیخًا کبِیـرًا قَدْ أتَی عَلَیهِ أرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً. قَالَ: کنْتُ أخْتَلِفُ إلَی مَالِک بْنِ أنَسٍ سِنِیـنَ ...
مرحوم علامه مجلسی میفرماید :
... عنوان بصری پیرمردی کهن سال بود
و نود و چهارسال از عمرش گذشته بود.
عنوان گفت : سالها بود نزد مالک بن انس
رفت و آمد میکردم
هنگامی که امام جعفر صادق(ع) به مدینه وارد شد، نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم همانگونه که از مالک مطالبی برگرفته بودم،
از او نیز بیاموزم.
فَقَالَ لِی یوْمًا: إنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِک لِی أوْرَادٌ فِی کلِّ سَاعَةٍ مِنْ ءَانَآءِ اللَیلِ وَ النَّهَارِ، فَلاَ تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی! وَ خُذْ عَنْ مَالِک وَ اخْتَلِفْ إلَیـهِ کمَا کنـْتُ تَخْـتـَلِفُ إلَیهِ
امام صادق روزی به من فرمود: من مردی هستم که دستگاه حکومت در پی من است
و علاوه بر آن برای هر ساعت از شبانه روز اوراد
و اذکاری دارم که باید به جا آوردم؛
پس مرا از ورد و ذکرم باز مدار و همانگونه که تاکنون نزدمالک آمد و شد میکردی،
از این پس نیز نزد او رفت و آمد کن
و علوم را از او بگیر.
فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِک، وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ،
وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی : لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیراً لَمَا زَجَرَنِی
عَنِ الاِخْتِلاَفِ إلَیهِ وَ الأخْذِ عَنْهُ ...
از این سخن امام غمگین شدم و و از نزد آن حضرت بیرون آمدم در حالی که با خود میگفتم: اگر حضرت در من خیری مییافت،
مر از رفت و آمد نزد خود و کسب علوم از محضر خویش نهی نمیکرد و محروم نمیساخت.
آنگاه وارد مسجد رسولالله(ص) شدم
و بر وی سلام کردم.
فردای آن روز دوباره به مرقد پیامبر بازگشتم و دو رکعت نماز خواندم و عرض کردم :
ای خدا! ای خدا! از تو میخواهم تا قلب جعفر را نسبت به من مهربان و متمایل گردانی،
و از علمش به آن مقداری روزیام کنی تا با آن به سوی راه مستقیمت راه یابم.
سپس با اندوه و غصه به خانهام بازگشتم؛
و بهخاطر محبتی که از جعفر به قلبم نوشانده شده بود،( و دلم از محبت او اشراب شده بود) دیگر نزد مالک بن انس نرفتم و از خانه خارج نمیشدم
مگر برای نماز واجب جماعت.
حَتَّی عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی ...
تا آنکه صبرم تمام و سینهام تنگ شد، بعد نماز عصر کفش به پا کردم و لباس پوشیدم و قصد جعفر نمودم. هنگامی که به در خانه حضرت رسیدم،
اذن ورود خواستم. خادمش بیرون آمد و گفت:
چه میخواهی؟ گفتم: عرض سلامی به خدمت "شریف". گفت: او در محل نمازش، به نماز ایستادهاست. در آستانه خانه نشستم. دیری نپایید که خادمی بیرون آمد و گفت: برکت الهی همراهت باد! وارد شو!.
... قُلْتُ: أبُو عَبْدِالله! قَالَ: ثَبَّتَ الله کنْیتَک
وَ وَفَّقَک یا أبَا عَبْدِالله! مَا مَسْألَتُک؟
فَقُلْتُ فِی نَفْسِی: لَوْ لَمْ یکنْ لِی مِنْ زِیارَتِهِ
وَ التَّسْلِیمِ غَیرُ هَذَا الدُّعَآءِ لَکانَ کثِیـرًا...
من داخل شدم و بر جعفر سلام کردم. او جواب سلام داد و گفت: بنشین! خداوند تو را بیامرزد!
نشستم. امام ، زمان کوتاهی به حالت تفکر سر به زیر انداخت و سپس سر خود را بالا آورد
و گفت: کیستی؟ عرض کردم: ابوعبدالله.
فرمود: ای اباعبدالله! خداوند کُنیهات را ثابت
و تو را موفق بدارد. خواستهات چیست؟
با خودم گفتم: اگر از دیدار وی و عرض سلام
جز همین دعایی که در حق من کرد،
چیزی نصیبم نشود،
باز هم بهره بسیاری است.
سپس جعفر سر خویش را بالا آورد و گفت:
چه میخواهی؟
فَقُلْتُ: سَألْتُ اللَه أنْ یعْطِفَ قَلْبَک عَلَیّ،
وَ یرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِک ... یا أبَا عَبْدِالله!
گفتم: از خداوند درخواست کردم قلبت را نسبت به من مهربان کند و از علمت به من روزی فرماید،
و امیدوارم خداوند متعال آنچه را در مورد "شریف" خواستهام، اجابت کرده باشد
پس گفت: ای اباعبدالله!
لَیسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّمَا هُوَ نُورٌ
یقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یرِیدُ اللَه تَبَارَک وَ تَعَالَی أنْ یهْدِیهُ.
امام صادق علیه السلام فرمودند :
علم تنها با آموختن به دست نمیآید.
علم نوری است که در قلب هرکسی که
خداوند قصد هدایتش را داشته باشد،
قرار میگیرد.
🆔
https://t.me/sadeghiyemohebbi
🌼🌺🌸🌼🌷🍀🌼
🆔 https://instagram.com/sadeghiye_
.