حکمت های نهج البلاغه حکمت دویست و هشتاد و نهم : در گذشته برادر دینی داشتم (ابوذر) که در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود و از شکم بارگی به دور بود ، پس آنچه را نمی یافت آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت زیاده روی نداشت ... در بیشتر عمرش ساکت بود اما گاهی که لب به سخن می گشود بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند ، به ظاهر مستضعف می نمود اما در برخورد جدی چونان شیر بیشه می خروشید یا چون مار بیابانی به حرکت در می آمد ، تا پیش قاضی نمی رفت دلیلی مطرح نمی کرد و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی کرد تا آن که عذر او را می شنید ، از درد شکوه نمی کرد ، مگر پس از تندرستی و بهبودی ، آن چه عمل می کرد می گفت و بدان چه عمل نمی کرد چیزی نمی گفت و .... ❗️