علی صالحی ، خواهرزاده اسفندیار رحیم‌مشایی، به دلیل عضویت در سازمان منافقین اعدام شده است. احمدرضا مشایی به همین عنوان جرم اعدام شده و در حیاط منزلش در کتالم رامسر دفن شده است. یعنی عرض کردم حتی مردم به دلیل نفرت از جنایاتشان اجازه دفن جنازه این محاربین را در مقبره عمومی نداده‌اند. صدیقه رحیم‌مشایی با همان سابقه از اقتصاد و دارایی اخراج شده است. برادر فوت شده دیگر اسفندیار، ناصر رحیم‌مشایی نیز به دلیل عضویت در سازمان منافقین در آموزش و پرورش اخراج شده است. عظیم رحیم‌مشایی پسر اکبر عموی اسفندیار، چندین سابقه زندانی داشته و فعلا متواری و خارج از کشور و از نیروهای فعال سازمان کثیف و جهنمی منافقین است. عبدالکریم رحیم‌مشایی کارمند بانک در گیلان با همان سابقه اخراج از بانک که حامی مالی و امکاناتی برای تیم‌های آدمکشی سازمان جهنمی بوده است. جواد رحیم‌مشایی کارمند فرودگاه مهرآباد که او نیز با همین سابقه دستگیر واخراج شده است. خجسته رحیم‌مشایی که فعلا خانه‌دار است اما سابقه عضویت در سازمان منافقین و زندانی شدن را در کارنامه دارد. طاهره ذبیحیان همسر اول ایشان که گفته‌ام البته اعضای خانواده او نیز به همین ترتیب سابقه عضویت در سازمان دارند. محمدرضا رحیم‌مشایی پسرعموی دیگر اسفندیار که الان ساکن امریکاست. سپیده رحیم‌مشایی دخترعموی اسفندیار و فرزند عبدالکریم شهردار رامسر که هر دو برادرش از منافقین بوده و در حال حمل بمب و مواد منفجره دستگیر شده بودند. اینها همه گوشه‌ای از وضعیت خانوادگی آقای مشایی است گزینش سپاه نسبت به جذب برخی از افراد مثل ‌آقای درویش علی شمس، دکتر سید مجید نورحسینی که بعدها از سپاه خارج شد و به امریکا رفت و البته به تازگی شنیدم که به ایران برگشته و ذیل آقای مشایی در وزارت علوم کار می‌کند. در نهایت این هشدارها داده شده که این افراد جذب نشوند که متاسفانه اینها جذب می‌شوند مانند آقای مشایی که مشاهده می‌کنید که ایشان به شدت تمایلات مشتشرق محوری ملی‌گرایانه و باستانی دارد. علی‌القاعده به نظر می‌رسد که چنین فردی از سوی گزینش اطلاعات سپاه در گزینش وزارت اطلاعات و بعدها گزینش رییس سازمان فرهنگی شهرداری تهران و رادیو در صدا و سیما باید رد شود اما این اتفاق نمی‌افتد. همسر مشایی که در خانه تیمی تنکابن دستگیر می‌شود. خانم شهربانو ذبیحیان لنگرودی. در تنکابن یک خانه تیمی بوده است که افرادی که قرار بوده یکی دو روز بعد بیایند و به آنها ملحق شوند توسط دادستانی انقلاب شناسایی و دستگیر می‌شود. اما برای شناسایی بقیه منافقین، بچه‌های دادستانی در این خانه تیمی منتظر بقیه اعضای رده بالاتر این خانه تیمی بودند و دور این خانه کمین کرده بودند. خانم اول آقای مشایی ( یعنی خانم شهربانو ذبیحیان) وارد این خانه می‌شود و حتی اقدام به خودکشی می کند که دستگیر می شود. البته بگویم که وی هم دارای رده‌ بالایی در سازمان بوده و به نظر می‌رسد که او هم باید اعدام می‌شده است. آدم‌هایی که اطراف آقای مشایی هستند یک وجوه مشترکی دارند. آقای ملک‌زاده، بقایی و ... اینها همه در سوابقشان پیچیدگی‌های سوابق واتهامات سوء اخلاقی است. در حدی که آقای بقایی از صدا و سیما اخراج و مجبور به ازدواج می‌شود. این که تعارف‌بردار نیست. چرا یک سری آدمی که از لحاظ اخلاقی، اشکال به اینها وارد است و با محوریت آقای مشایی تلاش دارند همچنان اطراف رییس‌جمهور باشند. این چه تلاشی است که همه عناصر مشکل‌دار دوروبر آقای احمدی‌نژاد باشند. یکی اتهام قتل در پرونده دارد، یکی اتهام سازمان مجاهدین خلقی دارد. یکی اتهام رابطه نامشروع دارد. اینها شما می‌گویی چه دستی است. من دست را نمی‌توانم تشخیص دهم اما این را فهمیدم که این عناصر مساله‌دار یکدیگر را در کانون دولت پیدا کرده‌اند.