#یه_برزیلی مشروب بدست اومد سمت ما همینکه مارو دید راهشو کج کرد یه گوشه نشست، نمیدونم، شاید از حجاب خانواده ما شرم کرد !
من هم بعد از دوسال مشغول کوبیده درست کردن برا بچه ها م بودم.
خانمم گفت: گرچه مشغول گناهست ولی بوی کباب که بهش رسیده!
یه کم از گوشت رو دادم پسرم براش بردغذا رو گرفت و صدای لذت بردن از غذاش تا پیش ما میومد دیدم خیلی خوشش اومده ایندفعه خودم براش بردم. غذاش رو که خورداومد در مقابل ما به عنوان تشکر سرخم کرد. بهش گفتم بیا پیش ما بشین، پرسید: یعنی میشه؟..
خانمم که از اون کردای غیرتیه بهش گفت: نوشیدن مشروب حرامه؛ پرسید: چرا؟
گفتم : اسلام برای عقل ارزش قائله و...خلاصه بعدش به زبان ساده بحث معرفت نفس و اینکه انسان تا کجاها میتونه برسه براش تعریف کردم فقط گوش می داد انگار تو عمرش کسی نبوده دو کلمه حرف حساب براش بزنه.
حرفام که تموم شد، بلند شد گفت: من هم می تونم وارد دین شما بشم!
خدایا مارو بخاطر کم کاریا ببخش
"Ali Rahimi"