‏هر روز صبح وقتی از مسافرخانه‌ای که چند روزی است در کابل مهمان آن هستم، بیرون می‌زنم. نگهبان در می‌گوید. «چطوری آقا؟ جانت جور است» من هم می‌گویم خوب. خودم هم دیگر یاد گرفتم با هر کسی هم کلام می‌شوم می‌پرسم. چه طوری؟ جانت جور است؟ جواب اما با آه و طمانینه ناخودآگاه شروع می‌شود.. "حامد هادیان"