🌸خمپاره شصت ام القصر که بودیم بعثی ها گاهی بی اندازه خمپاره ۶۰ می زدند؛ آنقدر که ما دیگر به ام القصر می گفتیم «ام الشـصت»! خمپاره شـصت هـم خیلی اسم داشت، مثل: عزرائیل، نامرد و… یک اسمش هم خمپاره جیبی بود. خمپاره ای که مثل کتاب های قطع جیبی و پالتویی راحت می رفت تو جیب اورکت یا شلوارهای کره ای. اما جیب قبای برادران روحانی که رزمی تبلیغی می آمدند جـبهه، یک چـیز دیگری بود.درست قالب خمپاره بود؛ البته نه یکی! فکر می کنم با اندکی گذشت راحت می شد چند تایش را آنجا جاسازی کرد. این بود که تا باران خمپاره شصت باریدن می گرفت، هرکجا که چـشممان بـه حـاج آقا می افتاد می گفتیم: حاج آقا در جیبت را بگیر نره توش. و حاج آقا می خندید و می گفت:راه دوری نـمیره. هرچه از دوست رسد نیکوست. 🌹صدرا🌹