فرياد يا محمدا زينب رسيد به كربلا اگرچه رنج ِ سفر، زخم ِ راه را ديدم دوباره آمدم و قتلگاه را ديدم براي قافله ات بيرق عزا مانده هنوز تكيه اي از خيمه ها به جا مانده هنوز گِردِ مزار ِ تو دشتي از خار است بميرم اي گُل ِ من ديدنت چه دشوار است هنوز رويِ زمين تيرهاي خونين است هنوز رويِ زمين نيزه هاي سنگين است هنوز از بدنت بويِ سيب مي آيد صداي ناله ي مردي غريب مي آيد اگرچه خويش به دستِ رباب آوردم به دستِ بي رمقم ظرفِ آب آوردم بنوش جرعه يِ آبي كه تشنه ات ديدم اسير ِ مرثيه يِ سنگ و دشنه ات ديدم