رضا صابری خورزوقی:
با این چند سطر، برآنم تا بحول الله و قوته، به بهانه روز بزرگداشت حافظ قرآن با ۱۴ روایت، یک اشتباه را از ذهنها برطرف کنم.و آن اینکه: دواصطلاح «
#ترک_شیرازی» و«
#خال_هندو» که در یکی از غرلهای دیوان حافظ علیه الرحمه آمده است، بسیاری را
به اشتباه انداخته است وتمام آن را جور دیگری فهمیدهاند.
حافظ علیه الرحمه در یکی از غزلهای خود، که سومین غزل دردیوان او است، چنین آغاز سخن کرده است:
اگر آن «ترک شیرازی» به دست آرد دل ما را
به «خال هندو»یش بخشم «سمرقند و بخارا» را
لسانالغیب، سه اصطلاح در این بیت آورده است که اولاً خودش میداند و خدایش که منظورش چه بوده. درعین حال، با دیدن اصطلاح
«ترک شیرازی»، «خال هندو» و «سمرقند و بخارا» بزرگ و کوچک به خود اجازه دادهاند و وارد این وادی شدهاند و برخی بر او تاختهاند و برخی ادعاهای گزاف کردهاند و برخی راه شوخی و هزلگوئی پیش گرفتهاند و...
این همه، از آن روست که اولاً، یا نمیدانند و یا فراموش کردهاند که حافظ در تمام غزلیاتش - با ادبیات خودش - قرآن ترجمه میکند. ثانیاً، یا نخواستند و یا خدا توفیق شان نداد که بفهمند منظور حافظ از «ترک شیرازی»،«خال هندو» و «سمرقند و بخارا» چه بوده.
از میان دهها اظهار نظر در مورد این سه اصطلاح، سخن صائب تبریزی و پس از آن مرحوم شهریار، اندکی ارزش شعری دارد و بقیه علاوهبراینکه ارزش شعری ندارد، یا تکرار حرف این دو شاعر است و یا هزل گوئی و شوخی و ... لذا، ابتدا نظر این دو شاعر را میخوانید و سپس نظر نگارنده را در مورد آن خواهید دید و پس از آن - به دلیل محدودیتهائی که وجود دارد - فقط به شرح سه بیت از این غزل بسنده می کنم.
* صائب در جواب حافظ :
جناب صائب تبریزی که گمان کرده است منظور حافظ از «ترک شیرازی» وجودی فراتر از انسان است (مثلاً خدا) لذا، چنین آورده است:
هر آن کس چیز میبخشد، ز جان خویش میبخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن «ترک شیرازی» به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
* شهریار در جواب هر دو :
شهریار نیز با همان پندار که منظور از «ترک شیرازی» وجود ماورائی است، چنین سروده است:
هر آن کس چیز میبخشد بسان مرد میبخشد
نه چون صائب که میبخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور میبخشند
نه بر آن «ترک شیرازی» که برده جمله دل ها را
اگر آن «ترک شیرازی» به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
* منظور از «ترک شیرازی»
از نظر نگارنده
به نظر من چنین آمده است که حافظ در این غزل – که اگر بگویم سخنی آسمانی است گزاف نگفتهام – از زبان خودش سخن نگفته، بلکه از زبان خدا با انسان، یا «با خودش» حرف میزند. و بازهم قرآن ترجمه میکند.
بنابراین، منظور از«ترک شیرازی» در مسرعاول، «خود حافظ» است.
مخصوصاً که حافظ خودش از ترکان شیراز است.
یا اگر مسئله را عامتر در نظر بگیریم، منظور از «ترک شیرازی» «انسان» است و حافظ خودش، - همان «ترک شیرازی» - را به عنوان مصداقی از انسان یاد کرده است، پس در اینجا، عاشق، خدا است و انسان، معشوق حضرت حق است و حافظ حکایت حال میکند از اشتیاق خدا به بنده خویش.
بنابراین در مسرع اول، «ترک شیرازی»، یعنی «انسان» – «بدست آوردن دل»، یعنی «کسب رضای خدا با ترک گناه».
* پس معنای مسرع اول، چنین میشود:
ای بنده من، [ای «حافظ» - که از ترکان شیراز هستی، به عنوان نمونهای از بنی آدم - اگر با تَرک گناه، رضای مرا به دست آوری] هرچه بخواهی
به تو میدهم.
بنابراین؛ ای خواهر و برادرم، «ترک شیرازی»
من و تو هستیم و آنکه دوست دارد دلش را به دست بیاوریم و وعدهها میدهد، پروردگار من توست.
* منظور از «به دست آرد دل ما را»
به نظر من، منظور از «به دست آوردن دل»، در این مسرع، «ترک گناه، برای کسب رضای خدا» است.
با مطالعه ادامه مطلب، این مسئله روشنتر خواهد شد.
* منظور از «خال هندو»
مسرع دوم، از بیت اول:
به «خال هندویش» بخشم سمرقند و بخارا را
ابتدا به این حدیث امام باقر(ع) توجه فرمائید؛ آنحضرت فرمودهاند: بندهاى نیست جز آن که در قلبش نقطهى سفید [یا روشنی] است. چون گناه کند؛ در آن نقطهی روشن، نقطهاى سیاه پدید آید. چنانچه توبه کند، این نقطه سیاه برود، و چـنـانـچـه در گـنـاهـان پیش رود، سیاهی افزون گردد تا سفیدى را بپوشاند و دیـگـر صـاحـبـش بـه هـیـچ روى، بـه خـیـر بـاز نـگـردد.... [اصول کافى، ج ۳، کتاب الایمان و الکفر، باب الذنوب، حدیث اول]
من میگویم: منظور از «خال هندو» در این مسراع، همان «نقطه سفید قلب انسان» است که مولایمان حضرت باقرالعلوم (ع) در حدیث فوق بیان فرمودهاند:
یعنی اگر انسان «با ترک گناه، برای رضای خدا»، نقطه سفید قلبش را حفظ کرده باشد، دل خدا را به دست آورده است و – خدائی که عاشق انسان است، سمرقند و بخارا که سهل است – هرچه بخواهد به او خواهد بخشید.
از این