حاج صادق آهنگران
شعر علیرضا قزوه
شب است و سكوت است و ماه است و من
فغان و غم اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفتهام
شب و مثنوی های ناگفتهام
شب و نالههای نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر میكنم درد را
كه آتش زند اين دل سرد را
بگو بشكفد بغض پنهان من
كه گل سرزند از گريبان من
مرا كشت خاموشی نالهها
دريغ از فراموشی لالهها
كجا رفت تأثير سوز و دعا؟
كجايند مردان بیادّعا؟
كجايند شورآفرينان عشق؟
علمدار مردان ميدان عشق
كجايند مستان جام الست؟
دليران عاشق، شهيدان مست
همانان كه از وادی ديگرند
همانان كه گمنام و نامآورند
هلا، پير هشيار درد آشنا!
بريز از می صبر، در جام ما