حال شاعر عجیب دیدنی است دستش آرام روی قلب گذاشت السلام علیک یا مهدی و علیک السلام ای شاعر یاور من چقدر خوش عهدی او که هر لحظه بی رمق می شد چشم در چشم صاحب خود دوخت مهدی عج آمد کنار بالینش چشم مولا ز سوزش غم سوخت در همان لحظه های آخر عمر یک سوال از امام خود پرسید هَل وَفَیتُ لِعَهدی آقا جان ؟ خنده ی ناب سرورش را دید چهره ی ماه مهدی زهرا پر ز خنده و چشم گریان بود آری ای یاورم وفا کردی ! صورت شاعرش چه خندان بود آه مولا چقدر شیرین است خنده ی سبز و پر رضایت تو آه مولا چقدر خوشبختم در کنار تو و عنایت تو چشم بست و چونان کبوتر رفت (پیش پای امام خود جان داد)۵ مهدی فاطمه نگاهش کرد نام او را به لیست گردان داد شاعرش رفته تا که برگردد رجعتی ناب همچو یارانش عطر نرگس درون خانه چکید شاعرش رفت چون شهیدانش دفتر خیس از اشک شاعر ماند روی میز و خودش خدایی شد ماه از راه می رسد آخر جمله را گفت و او فدایی شد ماه از راه می رسد آخر ماه آمد چقدر خندان بود شاعر امشب درون خیمه ی نور (سر خوان کریم مهمان بود)۶ ۱ و ۲ و ۶ : تخلص و تصرف  از شعر ( قبله ی آخر الزمانی ها) از احمد بابایی ۳:تخلص و تصرف از شعر (همای رحمت) از سید محمد حسین شهریار ۴: تخلص از شعر ( تجلی طاها) از علی فانی ۵: تخلص از شعر (برای شمر تعزیه) از جواد الهی پور بر گرفته کلی از داستان شعر (طوفان واژه ها) از سید حمیدرضا برقعی شاعر :خانم رضویان