ماجرا از این سیگار و دل شکسته شروع شد 🔷️روایت مشرق‌ از اتاق سیگار بیت رهبری: خب چرا پنهان کنیم؟ شاعران سیگاری کم نیستند و فقط از رهبری برمی‌آید تا این حد حواسش به شاعران باشد. وگرنه بیت رهبری کجا و سیگار کجا؟ این خرق عادت، هم نشان می‌دهد چرا شاعران تا این حد رهبری را دوست دارند، و هم نشان می‌دهد رهبری برای شاعران چه ارج و قربی قائل هستند.  هنوز افطار نکردیم که اهل دخان دنبال اتاق سیگارند! بعضی که سال اول‌شان است می‌گویند شنیدیم اتاق مخصوص تدارک دیده اند. تجربه دارها می‌گویند سال‌های قبل اتاقی تدارک دیده بودند و خلاصه عیش همه جور بود. ظاهراً یک سال توی بازرسی‌ها سیگار و فندک استاد یوسفعلی میرشکاک را می‌گیرند. وقتی رهبری متوجه می‌شوند بی‌حوصلگی استاد میرشکاک به خاطر سیگار است، دستور می‌دهند از این به بعد برای شاعران فضایی فراهم کنند!  من که سال‌ها ماجرا را شنیده بودم، تا خودم ندیدم باور نکردم...  چند قدم دورتر از سالن افطار، در را باز کرده بودند و پشت آن چند تا میز، چند تا بسته سیگار، چند تا فندک و چند تا جاسیگاری فراهم کرده بودند. کسانی که اهل دود بودند، بی درنگ شتافته بودند و چشم‌شان از دیدن این پذیرایی جانانه رنگی شده بود. از کسی که پلاستیک سیگارها دستش بود می‌پرسم این ماجرا مال هر سال است؟ با خنده می‌گوید بله. این اتفاق فقط برای دیدار شاعران رقم می‌خورد. بعد هم به شوخی می‌گوید اگر کم و کسری دارید بگویید! یکی دو نفر شوخی‌شان گل می‌کنند و اسم دو تا برند را می‌برند. دوست‌مان با جدیت توضیح می‌دهد که می‌خواستم بگیرم، ولی تمام کرده بود! 🍃کانال شخصی تحلیلی دکتر علی صدر