✍ شعر مداحی نریمان پناهی اسمتو بردم زیر بارون ✍
🌹🌹🌹🌹🌹
اسمتو بردم زیر بارون بارون گریه کرد♬♫
تربت گذاشتم لای قرآن قرآن گریه کرد♬♫
اسمتو بردم زیر بارون بارون گریه کرد♬♫
تربت گذاشتم لای قرآن قرآن گریه کرد♬♫
ذوالجناح از میدان اومد سر میکوبید زمین♬♫
مصیبتت از بس سنگینه حیوان گریه کرد♬♫
صدای هل من معینت اومد اصغر گریه کرد♬♫
🌹🌹🌹🌹🌹
از روی تل زینبیه خواهر گریه کرد♩♪
عده ای بی نصیب از گودال رفتن خیمه ها♩♪
پنجه ها اومد سوی زن ها معجر گریه کرد♩♪
به یاد لب های خشک تو دجله گریه کرد♩♪
کتیبه ها و پرچم ها و حجله گریه کرد♩♪
ظهر عاشورا زیر تیر ها خوندی تو نماز♩♪
آخرین سجده ات گودال بود قبله گریه کرد♩♪
افتادی لب تشنه رو خاک ها دعوا شد سرت♩♪
🌹🌹🌹🌹🌹
هجوم آوردن با نیزه ها دور پیکرت●♬
با حال و روز مظلوم تو بین قتلگاه●♬
کل میکشیدن پیش چشم زینب خواهرت●♬
تو رو حرومی های کوفه تشنه کشتنت●♬
بی کس و تنها بین گودال گیر آوردنت●♬
برای غارت ریختن روی جسم اطهرت●♬
رحمی نکردن حتی به اون کهنه پیرهنت●♬
🌹🌹🌹🌹🌹
زینب اومد بین گودال و شد حالش خراب!♪
نیزه شکسته ها رو جمع کرد با قلبی کباب!♪
1950تیر خوردی بی امان!♪!♪
غرق به خون افتاده بودی زیر آفتاب!♪