✔️▪️به بهانه رحلت رسول خاتم ◾️✔️گذری بر سیره اخلاقی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله 📢✔️📢✔️📢✔️📢✔️📢✔️📢 ✍پیامبرعزیزم! کلامت، روشن و فصیح بود. به فراخور عقل و درک مخاطب سخن می‌گفتی، گاهی سخنی را سه بار تکرار می‌کردی، تا طرف خوب بفهمد. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️ زبان به بدگویی و عیبجویی از دیگران نمی گشودی. صدایت که می‌کردند، می‌گفتی: لبیک! خطبه هایت، از همه کوتاه تر، ولی پر مایه تر بود. زبانت را از آنچه بی مورد و بیهوده بود، فرو می‌بستی، ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به سخن دیگران، خوب گوش می‌کردی. محکم و استوار راه می‌رفتی، گام برداشتنت، چنان بود که نشان می‌داد ناتوان و کسل نیستی! آن چنان که گویی سنگی از سرازیری می‌غلتد، با مهابت و چالاک! ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ وقتی سواره بودی، اجازه نمی دادی دیگران، پیاده پا به پایت راه آیند. یا سوار بر مرکب می‌کردی یا بر سر موعدی، قرار می‌گذاشتی. از گذرگاهی که عبور می‌کردی، عطرت نشان می‌داد که از آنجا گذشته ای. ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ در سفرها، آخرهای جمعیت راه می‌رفتی، تا اگر کسی درماند، یا کمک خواست، کمکش کنی. گاهی سوار اسب می‌شدی، گاهی بر قاطر و الاغ سوار می‌شدی، یا بر شتر، و گاهی نیز پیاده! سواره که بودی، دیگران را هم بر ترک می‌نشاندی. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ اوقات داخل خانه را به سه قسمت تقسیم می‌کردی: بخشی برای نیایش و عبادت خدا، قسمتی برای خانواده و بخش دیگری برای کارهای شخصی خود. در خانه، با خانواده همکاری می‌کردی، گوشت می‌بریدی، شیر می‌دوشیدی، لباس وصله می‌زدی، هر غذایی که می‌پختند، می‌خوردی، از طعامی بد نمی گفتی، در را می‌گشودی، کفش خود را می‌دوختی. بر زمین می‌نشستی و بر زمین غذا می‌خوردی، ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بر حصیر می‌خوابیدی، هنگام خواب، مسواک می‌زدی و دعا می‌خواندی و چون از خواب بر می‌خاستی، خدا را سجده می‌کردی. ▪️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ بنده شکور خدا بودی. نور چشمانت «نماز» بود. وقتی به نماز می‌ایستادی، از خوف خدا رنگ از چهره ات می‌پرید. در سینه، ناله‌های سوزناک و آوای حزینی داشتی. هنگام سجود، چنان بر زمین می‌چسبیدی، که گویا جامه ای بر زمین افتاده است. وقت نماز که می‌رسید، دیگر کسی را نمی شناختی و جز به نماز به چیزی توجّه نداشتی، به نماز عشق می‌ورزیدی. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ می فرمودی (به ابوذر): خداوند، فروغ دیدگانم را در نماز قرار داده است. آن گونه که گرسنه، غذا را دوست می‌دارد و تشنه آب را، من هم شیفته نمازم. با این تفاوت که گرسنه و تشنه، سیر و سیراب می‌شود، امّا من از نماز، سیر نمی شوم. رکوع‌ها و سجودهای طولانی داشتی. به خدا عرضه می‌داشتی: پروردگارا! دوست دارم یک روز سیر باشم و شکرت کنم، روز دیگر گرسنه باشم تا از تو سؤال کنم. ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ نشست و برخاستت، همراه با «ذکر خدا» بود. با آنکه «معصوم» بودی، ولی آن قدر از خشیت خدا می‌گریستی که مصلاّ و سجده گاهت خیس می‌شد.