روایتی زیبا و شنیدنی از زندگی شهید مدافع حرم حامد جوانی از زبان پدر ومادر گرامی ایشان : 2⃣ قسمت دوم ؛ حامد پرورش یافته هییت های حسینی و بسیج ▶️ جعفر جوانی پدر شهید: من حامد را همراه خود به هیئت فاطمیه تبریز می بردم اما وقتی با این فضا آشنا شد چه با من و چه بدون من در هیئت حاضر می شد و می توانم بگویم پرورش دهنده ی حامد هیئت و بسیج بود. هر چند پدر نقش مهی در تربیت و پرورش فرزند دارد اما به لحاظ اشتغال و درآمدزایی کمتر فرصت می کند با بچه ها باشد لذا این وظیفه ی خطیر همیشه بر عهده مادر است و من از همسرم سپاسگذارم که این چنین پسری را تربیت کرده است.   ⏹ وقتی حامد تصمیم به ورود به سپاه و عرصه نظامی گرفت، چه واکنشی نشان دادید؟ در حالی که می دانستید در این راه خطراتی هم وجود دارد: ▶️ مادر: حامد در رشته علوم نظامی تحصیل کرده بود، من دوست داشتم او در مسیر حفظ و حراست از نظام قدم بردارد و از تصمیمش خوشحال نیز بودم، چون معتقدم نیتش حسینی بود و در راه امام حسین(ع) حرکت خواهد کرد و هرکسی در این راه باشد حتما سعادتمند می شود. حامد در دوران مدرسه دوستی به نام حامد داشت، که در همان دوران مدرسه به او گفته بود صبر کن و ببین که روزی من کاری خواهم کرد که در دنیا سر و صدا کند. روز تشییع جنازه حامد، مادر دوستش این ماجرا را از زبان پسرش نقل کرد. ⏹ حامد تصمیم رفتن به سوریه را چطور با شما مطرح کرد؟ ▶️ مادر: او خیلی راحت در این مورد با ما حرف زد و ما هم راحت پذیرفتیم. چون ما هرکجا باشیم به عنوان شیعه وظایفی داریم. من خود اعتقاداتی دارم که برای دفاع از آن اگر اجازه داشته باشم به سوریه یا هرجای دیگر هم می روم. به همین دلیل وقتی حامد تصمیمش را با ما درمیان گذاشت به او گفتم ای کاش ده برادر دیگر هم داشتی تا همه با هم به دفاع از حریم آل الله می رفتید. وقتی حامد می رفت ما این حقیقت را قبول کردیم که وقتی کسی به این راه می رود یا شهید می شود یا مجروح و یا سالم بر می گردد. برای همین نیز وقتی خبر شهادتش را آوردند اصلا ناراحت نشدیم. حامد به من و پدرش گفته بود اگر شهید شدم و مراسمی به پا کردند گریه نکنید تا مبادا دل دشمن شاد شود. حال باید بگویم ما به راحتی این اتفاق را پذیرفته ایم و هرلحظه حضور حامد را در خانه حس می کنیم. « زیارت عاشورا امروز به دنبال مصداق عملی است » ▶️ پدر: در زیارت عاشورا خطاب به امام حسین(ع) می گوییم ای کاش ما در کربلا بودیم و از شما حمایت می کردیم؛ اکنون مصداق واقعه کربلا در دنیا به وقع پیوسته و میدان نبرد حق و باطل از جنس عاشورایی و مکتب حسینی به پا شده است؛ درواقع الان وقت عمل است؛ ما که می گفتیم کاش در کربلا بودیم و در رکابت می جنگیدیم، الان کربلاست پس باید به عهدمان وفا کنیم و برای دفاع از حق به میدان بیاییم. اسرائیل، آمریکا و امثال داعش باید فکر حمله به حرم حضرت زینب (س) را از سر بیرون کنند؛ چون تا زمانی که حضرت زینب(س) چنین عباس هایی دارد آنها نمی توانند کاری از پیش ببرند. بنابراین افتخار ما این است که حامد رفت. «ما هنوز نمرده ایم که دوباره آل الله اسیر شوند» آنچه همیشه ورد زبان حامد بود این بود: یا حسین(ع)! هنوز ما نمرده ایم که رقیه ات دوباره سیلی بخورد ... می گفت من وظیفه دارم هر لحظه آنجا باشم و اگر اشتیاق دیدار شما را در دل نداشتم هرگز به مرخصی نمی آمدم، چون الان در شرایطی هستیم که باید از ناموس امام زمان(عج) دفاع کنیم. حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) ناموس امام زمان (عج) هستند و ما باید از آنها دفاع کنیم ........