یکی از بزرگان می گوید: در مسافرت بودم و جهان را سیر می کردم، به روستایی رسیدم. عزیزی ما را به باغش به مهمانی برد.
گفت: اینها زرد آلوی باغ ماست. از زرد آلو تربیت شده می خواهی یا تربیت نشده.
من به زبانش آشنا نبودم که چه می خواهد بگوید: زرد آلویی آورد که ترش بود آب نداشت، بعد زرد آلویی دیگر آورد که خیلی شیرین و پر آب بود.
گفت: آقا این زرد آلو، بیرون باغ روییده، خودرو است، باغبان بر سرش نبوده و اینطور بار آمده اما این یکی باغبان داشته و به وقت آب خورده، و مراقبت دیده، این پرورده است آن پرورده نیست. این تربیت شده است آن تربیت شده نیست. انسان مربی می خواهد انسان برنامه می خواهد.
✍🏻داستانهای عارفانه در آثار استاد علامه آیة الله حسن زاده آملی جلد 2
نویسنده : عباس عزیزی