صد شکر که دل در گرو حضرت یار است
بیگانه ز من در طلب صحبت یار است
در اوج بلا چون نفس سینه برآید
سر گرم تماشای قد و قامت یار است
صد فتنه به پا گشت و ندیدم خم ابرو
دلداده به یار است و وفا عادت یار است
چون ذره که بر پرتو خورشید درآید
حیران کمالات سر و سیرت یار است
طوفان زده شد در دل دریای حوادث
آزادی طوفانی او نوبت یار است
سید حسین حسینی