قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبِینُکَ وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْبِسَاطِ وَ الِانْقِبَاضِ شِمَالُکَ وَ یَمِینُکَ تُدِیرُ طَرَفاً مُنْکَسِراً إِلَی رَحْلِکَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِکَ عَنْ وُلْدِکَ وَ أَهْلِکَ
و از پیشانی ات خون مرگ میتراوید و دست چپ و راستت گاه باز و گاه بسته میشد و چشم درشکسته ات را به خیمه گاهت دوخته و از نگرانی فرزندان و خانواده ات، خود را فراموش کرده بودی،