💠اصل وجود انسان از خدا است قدرتى هم که در افعال خود دارد از خدا است یعنى خدا او را توانا قرار داده که از روى دانش و توانائى و اراده بتواند کار خیر یا شرى را انجام دهد. این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود/ هرکه فکرت نکند نقش بوَد بر دیوار آفرینش همه تنبیه خداوند دل است/ دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار که تواند که دهد میوۀ شیرین از چوب/یا که داند که برآرد گل صد رنگ از خار پاک و بى عیب خدائى که به تقدیر وجود/ ماه و خورشید منور کند و لیل و نهار پادشاهى نه به دستور کند یا گنجور/ نقشبندى نه به شنگرف کند یا زنگار چشمه از سنگ برون آرد و باران از میغ/ انگبین از مگس نحل و دُر از دیبا بار تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او/ همه گویند و یکى گفته نیاید ز هزار (سعدى) قدرت انسان مقید به مشیت خدا است : لیکن این قدرت هم محدود به مشیت خدا است چه بسیار امورى را که انسان بر انجام آن قادر و ارادۀ ی کردنش را مى کند اما بواسطۀ فسخ شدن اراده اش یا از بین رفتن قدرتش آن امر واقع نمى شود چنانچه حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در حکم نهج البلاغه مى فرماید: خداوند را به از بین بردن تصمیم ها و شکستن همت ها شناختم -عرفت اللّه سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم (نهج البلاغه صبحى حکم ٢۵٠ ص ۵١١)