‍ ⚜خاطرات_دفاع_مقدس (قسمت اول)⚜ 🌸آخرین وصیت یک شهید در غربت🌸 👈به خانواده ام نیز بگویید من مردانه در برابر دشمن ایستادم و مردانه به شهادت رسیدم.😒 اوایل شب، برق زندان قطع شده و آسایشگاه در تاریکی فرو رفته بود. 🌌 تنها می شد با باریکه ی نوری که از پنجره به دیوار می تابید، رنگ خون را روی دیوارهای زندان تشخیص داد.😔 من نیز در گوشه ای از دیوارهای محصور زندان نشسته بودم و با دلی دردمند و اندوهگین آخرین وصیت یکی از برادران آزاده را که لحظاتی پیش به شهادت رسیده بود، در خاطر مرور می کردم.😞 👈او صادقانه و با زبان خاص خودش گفته بود : هر کدام از شما که به میهن اسلامی بازگشتید ، 👤از قول من به ملت عزیز ایران بگویید کسانی که به جمهوری اسلامی خیانت کنند من از آنها نخواهم گذشت و هرکس به اندازه ی خدمتی که کند، اگر لایق باشم، از او شفاعت خواهم کرد.😏 به خانواده ام نیز بگویید من مردانه در برابر دشمن ایستادم و مردانه به شهادت رسیدم.😊 👈صداقت و اخلاص او در بیان این گفته ها چنان بود که نمی توانستیم از فرو ریختن اشکهایمان جلوگیر کنیم و در آن فضای ملکوتی سوگند یاد کردیم که وصیت او و دیگر شهدای گرانقدر آزاده را به گوش ملت ایران برسانیم.😭😭 🖋راوی👈 آزاده سید حمید ابوالفضلی