*داستان ستون حنّانه و سه آمین پیامبر(ص)*
وقتی پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه آمد، برای ایشان مسجدی بنا کردند.آن حضرت دراین مسجدنزدیک ستونی که به «حنّانه» معروف است،میایستاد و برآن تکیه میکرد و مردم را موعظه میفرمود و درهمان جا خطبه میخواند.
مدتی بعد،اصحاب گفتند: «یا رسولالله! اجازه بفرماتا برای تو منبری بسازیم تابر آن نشسته و خطبه ادا کنی وموعظه فرمایی.» حضرت اجازه دادندو سپس منبری سه پلهای درست کردند. وقتی حضرت قصد بالا رفتن برمنبر را کردند، پای مبارک خود رابر پایه اول نهاد و فرمود: «آمین!» وهمینطور بر پلههای دوم و سوم نیز زبان مبارکشان به این کلمه مترنّم بود.
زمانی که برمنبر نشست و آغاز خطبه کرد، ستون حنّانه نالید، بهگونهای که صدای او بلندتر ازصدای پیامبر شد.آن حضرت ازمنبر پایین آمد و ستون را در آغوش گرفت و آن را ساکت کرد،مانند مادری که کودک خود را آرام میکند.سپس فرمود: «بهخدا که مرا بهسوی مردم فرستاد، اگر او را خاموش نمیکردم، تا قیامت برفراق من مینالید.»
اصحاب گفتند:«یا رسولالله! سه بار آمین گفتی و کسی دعا نکرد؟» فرمود: «جبرئیل دعا میکرد و من آمین میگفتم.» پرسیدند: «جبرئیل چه دعا میکرد؟» فرمود: «زمانی که پایم را بر پایه اول نهادم، گفت: هر کس مادر و پدر یا یکی از آنها را دریابد و آمرزیده نشود، خدا او را از رحمت خود دور گرداند. و من آمین گفتم. وقتی بر پایه دوم قرار گرفتم، گفت: هر که ماه رمضان را دریابد و او را نیامرزند، خدا او را هلاک کند. و من آمین گفتم. در پایه سوم که رسیدم،گفت: هر که نام تورا بشنود و بر تو صلوات نفرستد،از رحمت خدا دور باد! و من گفتم: آمین.»