‌ ‍ ‍ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 خاطـراتے_از_مـعـراجـیـانــــ🕊🌕 ✍تو عملیات خیبر ترکش خوردم .پام بدجوری مجروح شد .فرستادنم عقب واز آن جا هم منتقل شدم مشهد مقدس چند روز بعد،ازبیمارستان رفتم خانه.همان روز فهمیدم حاجی برونسی ،چهار روز آمده مرخصی.مطمئن بودم سراغ من هم می آید .توی مرخصی ها کارش همین بود؛به تمام بچه‌های مجروح،و اخانواده شهدا🌕 سرمےزد.حاجی برونسی اومد به دیدنم با خنده گفتم:حاج آقا ،شما چهار روز مرخصی داری،باز دوباره افتادی خونهٔ بچه‌هایی که توی عملیات زخمی شدن؟گفت:من اصلا به خاطر همین اومدم،کار دیگه ای ندارم این جا.فکر کردم شوخی می کنه .مردد گفتم:پس خانواده چی؟گفت خانواده رو من سپردم به امام هشتم«🍀سلام الله علیه»،عیالمان هم که ماشاءالله مثل شیر ایستاده.گفتم:اگر جسارت نباشه،شما هم تو این زمینه تکلیفی دارین میدونی اخوان یه چیزی برام عجیبه.گفتم:چی؟ گفت:من وقتی که می آم مرخصی،  تا پا می گذارم تو خونه ،مشکلات شروع می شه؛ یکی از بچه هامریض می شه،یکی شون چونه اش می شکنه، اون یکی دستش از بند در می ره؛همین طور دردسر پشت🍀 دردسر.ولی از خونه که می آم بیرون ،دیگه خبری نیست ،همه چی آروم می شه .و ادامه داد دیگه طوری شده که همسرم می گه: نمی شه شما هم مرخصی نیای! زدیم زیر خنده.آخر حرفش🍀 گفت:اصلا آقا به من ثابت شده که حافظ خانواده ام کس دیگه ای هست؛ چون وقتی می رم خونه مشکلات شروع می شه،وقتی می آم جبهه،هیچ مشکلی ندارن... 🍀 خدا رحمتش کند،از لطف امام هشتم «سلام الله علیه»به خانواده اش،خاطر جمع بود.✨ شهید_عبدالحسین_برونسی 💐 📚خاک های نرم کوشک ص121 •┈••✾🔷🍃🌸🍃🔷✾••┈••