منزل دختر یکی از سرداران شاخص، در جنایت بامداد جمعه ۲۳ خرداد مورد اصابت قرار گرفته بود و بخشی از خانه فروریخت.
دختر و داماد سردار که از نخبگان بودند، زیر آوار ماندند و به دو فرزندشان آسیبی نرسید.
بعد از چند روز پیکرشان را از زیر آوارها بیرون آوردند.
وقتی موشک به منزلشان خورده بود، نوه بزرگترشان به منزل پدربزرگ زنگ میزند که فکر کنم به خانه مان موشک خورده و مادرم زنده ست. در همان لحظه پدربزرگ صدای جیغ دخترش را از پشت تلفن میشنود و بعد تلفن قطع میشود.
آن قسمت از آپارتمان کامل فرومی ریزد و دختر و داماد شهید میشوند.
۳ روز طول کشید تا پیکرها را از زیر آوار خارج کنند.
سردار بعد از پایان این عملیات به رفقایش گفته بود بزرگترین نگرانیم این بود که نکند کسی دختر عفیفم را بی حجاب ببینند …
اما دخترشان موقع نماز صبح و با چادر شهید شده بود!
این را با خوشحالی برای رفقایشان گفته بودند،
درست فردای شهادت دختر و دامادشان، با ۲ نوه ای که از دخترشان به یادگار مانده بود، در محل کار حاضر شده بودند!
در تمام این روزها خم به ابرو نیاوردند!
مثل قبل مشغول خدمت بودند و هستند!
خدایا چقدر بعضی دلهایشان بزرگ است
+فضهسادات حسینی