پاهای کوچکت بر شانه‌هایم نشسته، گویی فرشته‌ام را به کربلا می‌برم. هر قدمی که برمی‌دارم، سبک‌تر از پرِ پرستو است، گرمای وجودت بر پشت من، نسیمی است که خستگی راه را از یادم می‌برد.