حسین جان ❤️
مقـتل مینویسد شما خواستید به میدان بروید به چپ و راستتان نگاه کردید و هیچ کس را ندیدید ...
تنها بودید ...ندای هل من ناصرٍینصرنی حسین سر دادید اما کسی نبود ....💔
حالا...
بعد از گذشت قرنها ....این خیل عظیم ...
این موج خروشان...
این ذرات به سمت خورشید در حرکتند....✨
ولی یک چیز همچنان برایم مبهم باقی مانده
چرا دوست نداری به مقصد برسی....
چرا نمیخواهی این راه تمام شود....
چراااا مسیر....؟
و چرا هر بار با وجود تمام سختی هایش.....
با خستگی و ضعف و عطش و گرسنگی و سوختن و وسط بیابان مجبور به ادامه دادن ...
و گریه کودکان و تاول پاها و کمر درد و پا درد و لباس خیس'از عرق و... خلاصه همه سختی هایش!
باز هم نگرانی نکند اربعین بیاید و تو جا بمانی😢
در دنياي که عده ای برای رسیدن به کنسرت و جشنواره و نمایشگاه و انواع و اقسام تفریحات و امکانات بدو بدو میکنند...تا جانمانند
تو حتما باید دیوانه باشی که برای رسیدن به این سختی عظیم در دلت غوغایی به پا شود که وصف ناشدنی ست....
و من تنها به یک جمله میرسم
💚
حب الحسین یجمعنا💚
آقا جان فرزندانم با قدم های کوچکشان به سویت در حال حرکتند
عطش دارند برای رسیدن به کربلا....
ممنونم که اجازه دادی فرزندانم از سربازان لشکرت باشند ...🌱
✍ بانوصادقی مادر ۱۰ فرزند
#اربعین #کربلا #خانواده