◼️ شعری که حاج حسین همیشه خندان را گریان کرد‼️
🔻توی خط مقدم جبهه کارها گره خورده بود خیلی از بچهها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.
🔹حاج حسین خرازی بیقرار بود اما به رو نمیآورد خیلیها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب،
توی این گیر و دار حاجی اومد بیسیمچی را صدا زد. حاجی گفت هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجیزاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا"س" ) مداح با اخلاص و از بچههای دلاور و شجاع لشکر بود.
🔹خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون.
تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت!
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچهها دارند تکبیر میگویند ، خط را گرفته بودند ، عراقیها را تارو مار کرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود.
🔹 میدونید بیتی که تورجی زاده برای حاج حسین خواند چی بود؟ و چه جوهر معرفتی تو وجود حاجی بود که با شنیدن اون از هوش رفت و همین توسل به بچهها نیرو داد؟
🔻اون بیت این بود ؟
در بین آن دیوار و در/ زهرا صدا میزد پدر
دنبال حیدر میدوید / از پهلویش خون میچکید
زهرای من زهرای من/ زهرای من زهرای من
😭😭😭