با رسول بعد از نماز عید رفتیم سمت پاکدشت چند تا گلخونه دیدیم و یه چیزایی هم خریدیم و اومدیم خونه ما. اونقدر خسته بود تو حیاط گرفت خوابید . بعدش بارون گرفت و چتر گذاشتم بالای سرش. دنیا رو سیل ببره اینو خواب برده و خبردار نمیشه 😅😅
به سرم زده یه سطل آب خالی کنم روش. فکر کنم از عوارض آزاد شدن شیطان بعد از ماه رمضون باشه 😈😅