واحد شهادت امام موسی کاظم علیه سلام دلتنگ و خستم ای رضا من دل شکستم ای رضا بیا بیا سراغم بیا که دل کبابم دیگر نماده سو به چشمانم بیا چشمم به راهت مانده ای جانم بیا دلگیرم از این روزگار بی وفا دائم شد در حق بابایت جفا شب روز یکی شده به کنج زندان بلا واسه من تازه شده یاد اسیر کربلا وای من وای من وای من از زمونه دستان من چون مرتضی در بین خانه بسته شد در خانه ی امن خدا حرمت من شکسته شد در آن میان غربت حیدر تازه شد در پیش چشمم داغ مادر تازه شد در پیش چشم کودکانم چون علی یارب جسارت های بی اندازه شد تازه فهمیدم اگه بال و پرت بسته بشه حق داره دلت اگه ز زندگی خسته بشه وای من وای من وای من از زمونه شد غل و زنجیر دست وپا دارم به لب من این نوا یار نصیب کس نکن گوشه ی زندان بلا بین رد زنجیر جای و جای پیکرم من که جگر گوشه ی زهرا اطهرم جانی نمانده بر تنم یارب ببین راضی به رضای توام ای بهترین هرچه آید برسرم شکرت کنم چون تویی رب کرم شکرت کنم وای من وای من وای من از زمونه شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها حسن رضا محمودی هدیه به حضرت حجت عج و همه شهدای مدافع حرم صلوات