✨﷽✨
💠برگرفته از فایل صوتی حضرت آیة الله یعقوبی (رضوان الله تعالی علیه)
🔅....اویس، چنان مشتاق پیامبر (ص) بود، مادر پیری داشت ، این مادر سرپرستی جز اویس نداشت ، هروقت که حالت اشتیاقش شدید می شد، می رفت پیش مادرش ،مادر اجازه بدید بروم پیغمبر را زیارت کنم ، مادرش اجازه نمی داد .
🔸ای کسانی که مادر دارید،پدر دارید حواستان جمع باشد . پدر و مادر محبت دارند از محبتشان سوءاستفاده نکنید خیلی مشکل است . ...
اویس از فراق پیغمبر(ص) می سوخت و مخالفت با مادرش نمی کرد ، چون می دانست قرآن امرکرده است ،رضایت پدر و مادر را تحصیل کنید . تابالاخره دلش به تنگ آمد ، مادر را راضی کرد، مادر گفت برواما اگر پیغمبر در منزلشان تشریف نداشتند، حق نداری صبر کنی تابیاید .
🔘حالا اینجا نمی گوید مادرم که نیست ببیند من صبر کردم یا نکردم.
خدا را برخودش حاضر می بیند ،خدا که می بیند اگر دراعمالمان خدا را ناظر دیدیم تمام امورمان اصلاح می شود . ما خدا را از خودمان دور می بینیم . ...
آمد مدینه اتفاقاً پیامبر در منزلشان تشریف نداشتند. به اویس گفتند بمان تا پیامبر برگردد .
گفت نه من اذن ندارم از مادرم، باید برگردم .
حالا ما بودیم چه می کردیم ؟
🔘
این است ایمان صحیح، برخی هر جا صرف می کند مؤمن می شوند......
این سرمایه عمر تمام می شود ، اگر با این حال از دنیا رفتی چه می کنی؟
اویس برگشت صبر نکرد تا پیغمبر مراجعت بفرمایند .
پیغمبر که تشریف آوردند وقتی وارد شدند فرمودند چه کسی اینجا بوده؟ گفتند عربی بود. پیامبر فرمودند نوری از خودش اینجابه یادگار گذاشته و رفته .
نقل کرده اند گاهی پیامبر می فرمود
«إنّی أَشَمُّ رَائِحَةَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیَمَنِ» میفرمود که من رایحهی رحمان را از جانب یمن استشمام میکنم.
◽️پیش خدا ایمان ارزش دارد .....
سوم محرم ۱۴۰۳
✅
@safine_s