🔸شعر ﴿ شهادت حضرت زهرا ﴾ (سلام الله علیها) 🌸🌼🍃🌼🌸 🕌 بشنو عزیزِ دل این 🌱 اشعارِ کودکانه 🌸 یک ماجرا بگویم 🌱 از ظلمِ بیکرانه 🕌 این قصه بشنوی گر 🌱 از مردمِ زمانه 🌸 میباری اشک‌ِ همچون 🌱 بارانِ دانه دانه 🕌 وقتی رسولِ اکرم 🌱 شد دفن تویِ خانه 🌸 در روزِ سومِ او 🌱 جمعی منافقانه 🕌 آمد به ذهنِشان یک 🌱 افکارِ مجرمانه 🌸 فکری که عاقبت‌ زد 🌱 آتش به دربِ خانه 🕌 بشنو تو از زبانِ 🌱 زهرایِ ناز دانه 🌸 گوید که من عزدار 🌱 بودم درونِ خانه 🕌 یک عده از اَراذل 🌱 خوشحال و شادمانه 🌸 در فکرِ حمله بودند 🌱 بر همسرم به خانه 🕌 آن دشمنِ منافق 🌱 بی عذر و بی بهانه 🌸 میخواست‌تا به اجبار 🌱 مولا شود روانه 🕌 وقتی رسد به مسجد 🌱 آرند در میانه..‌. 🌸 حرفی ز بیعتِ او 🌱 با قصدِ مغرضانه 🕌 یعنی شود ابوبکر 🌱 بی معجز و نشانه 🌸 خود جانشینِ اصلِ 🌱 پیغمبرِ زمانه 🕌 پس آتشی به پا شد 🌱 نزدیکِ دربِ خانه 🌸 ابزارِ جنگِشان بود 🌱 شمشیر و تازیانه 🕌 زهرا شبیهِ حیدر 🌱 آمد مدافعانه 🌸 آورد بر زبان او 🌱 یک حرفِ منصفانه 🕌 گفتا که‌چیست‌مقصد 🌱 زین کارِ ناشیانه 🌸 گفتند علی هم اکنون 🌱 باید شود روانه 🕌 گیریم بیعت از او 🌱 در مسجد این زمانه 🌸 فرمود بگذرید از 🌱 این کارِ ظالمانه 🕌 چون مرتضی‌علی خود 🌱 مولایِ مؤمنانه 🌸 ناگاه یک منافق 🌱 با خشم و وحشیانه 🌸 با ضربه‌یِ لگد زد 🌱 بشکست دربِ خانه 🕌 شرمی نکرد آیا 🌱 آن دشمنِ خدا؟ نه !! 🌸 زهرا به پشتِ در بود 🌱 با ناله‌یِ زنانه 🕌 فریاد زد که محسن 🌱 پر زد ز آشیانه 🕌 زهرا شهید شد او 🌱 زین ظلمِ بیکرانه 🌸 هفتاد یا نود روز 🌱 بعد از نبی شبانه 🕌 دادند غسلْ او را 🌱 تنها و مخفیانه 🌸 شد دفن و قبرِ حضرت 🌱 مانده است بی نشانه 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر : سلمان آتشی 🙏در نشر معارف فرهنگی اسلامی سهیم باشیم. •┈••••✾•🌿🌺سفیر امین🌺🌿•✾•••┈• ✏️https://eitaa.com/safiramin