مدینه بودن که خبر به دنیا اومدن عبــاس پیچید :)🌙 همه به همهمه افتاده بودن ... شهر خبردار شده بود که علی باز پِسر دار شده .. حسنُ و حسینُ و زینب جمع بودن دور سفره !!! قنداقه‌ےِ عباس رو گرفت ، آورد جلو ... هی دورِ سرِ علی و بچه هاش گردوند :) گفت پسر من نوکـرِ شماست♥️ من هم کنیزتون ... مبادا خیال مردم شهر رو باور کنین !! منو پسرم باهم دورتون میگردیم :) . . @safiran_shohadaa