• همسرش میگه: مراسم عروسیمونو ظهر گرفتیم که به چشم نیاد و حرمت داغداریِ خانواده شهداء حفظ بشه. اومدیم توی اتاق که ناهار بخوریم؛ درو بست و پشت در وایستاد، رو به من کرد و گفت: میدونی تو این لحظه دعای ما مستجابه؟ گفتم:آره ولی الان بیا ناهار بخوریم. گفت:روزه ام. گفتم: تو روز عروسی روزه گرفتی؟ گفت: روزه نذره، گفتم: چه نذری؟ گفت: این که همون طور که خدا منو تو عید غدیر متولد کرد، تو عید غدیر هم مزدوج کنه...!!! حالا من دعا می کنم تو آمین بگو. دستمو به دعا بلند کردم، گفت:خدایا! همون طور که منو عید غدیر متولد کردی و عید غدیر مزدوج کردی، عید غدیر هم به شهادت برسان.... |شهید‌علی‌کسایی|