بسم الله
امروز اخبار سراسری خبری را خواند که خیلی شرمنده شدم. آنقدر شرمنده که دهانم تلخ شد. خبر خیلی خوبی بود ولی برای من شرمساری داشت. ۳۰۰۰ نفر از اساتید دانشگاه به سران قوا نامه نوشته بودند و با تاکید از آنها خواسته بودند تا بیانیه گام دوم انقلاب را به جد پیگیری و روی کمک آنها نیز حساب باز کنند. چه خبر خوبی. پس شرمندگیش کجا بود؟؟ شرمندگیش برای حوزویان، اساتید حوزه علمیه و خود حوزه علمیه است. سه احتمال وجود دارد. یا بیانیه را نشنیده اند و نخوانده اند یا اهمیتی برایشان نداشته و یا اصلا بیانیه ارتباطی با حوزه ندارد. حوزه را چه به بیانیه گام دوم؟! بگذار حوزه مشکلات شکیات بین رکعت چهار و پنج مردم را حل کند. بگذار به دماء ثلاثه اش رسیدگی کند که از تمام امور مسلمین واجبتر است. یا مخاطب گام دوم اساتید و حوزویان نبودند یا اساتید و حوزویان مرده اند و گوش و هوشی برایشان نمانده. از بس در گوشه حجره ها و لای گرد و خاک کتابهای قدیمی سرگرم تحقیق و تفحص هستند جانی برایشان نمانده. بهرحال بعد از گذشت ۲۰۰ سال باید معلوم شود که ضمیر اشاره بحث الفاظ کفایه به کجا خورده و چه ثمرات علمی عجیبی به بار آورده است. بهرحال باید دعوای شیخ و صاحب جواهر را حل کرد وگرنه که مشکلات مردم حل نمیشود. انگار تمام مشکلات مردم نشات گرفته از دعوای شیخ و صاحب جواهر. حوزه علمیه کجاست؟ چند سال پیش رهبر عزیزتر از جانم فرمود حوزه حواسش نباشد یا مرده است یا منزوی است و من امشب نفس های آخر حوزه را شنیدم. حوزه ای که به امر ولی لبیک نگوید حیاتی ندارد مرده است ولو اساتید اخلاقی در آن باشند که بنا دارند به مردم حیاتی تازه بخشند و تو به من بگو فاقد شیئ کی میتواند معطی شیئ باشد. دلم یک حوزه انقلابی میخواهد. حوزه ای که گوشش به دهان ولایت فقیه باشد که به ما گفته اند گوش ولی به دهان امام زمان است. و من میدانم تا حوزه ما انقلابی نشود انقلاب یک کمیتش میلنگد و من میدانم که حوزه غیر انقلابی مرده ای بیش نیست. والسلام