بغض غم و غصه‌ی مادر گلویم را گرفته... شده ام سرتاسر اشک، چشم هایم برای زن جوانی می‌بارد که پناه عالم است و قرار دل بی قرارها... میان امواج متلاطم سختی های دنیا، کشتی دل مضطرم کنار بستر پهلوشکسته، پهلو گرفته... اینجا کنار پیکر نحیف مادر، صدای گریه های محزون چند کودک می‌آید... گریه های بیصدا کنار رکن شکسته‌ی حدیث شریف کسأ... اشک میریزم برای زهرا و فرزندانش... برای مادران غزه و فرزندان‌شان... این شبها صدای گریه ی دلتنگی و هق هق هزاران کودک بی مادر از حوالی قدس شریف می‌آید‌.. اما دنیا سخت تر از شب بی مادری بچه‌های علی، شبی را سراغ ندارد!... شبی که هرگز سحر نشد... 👇👇ارسال با لینک http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56 👆👆🌱