🔰 حاجآقا سید محسن مؤمنی:
برای مراسم تشییع حاج عبدالله آنچنان جمعیتی آمده بود که عجیب بود. مراسم بوی تشییعجنازۀ شهدا را میداد و هرکس را میدیدی، یا گریان بود، یا مبهوت. حاج عبدالله همیشه به آقای مهدوی میگفت: من میخواهم سر قبرم، وقتی میخواهند مرا توی قبرم بگذارند، این نوحۀ «زهرای من، زهرای من» را برای من بخوانی.
و این خیلی برای ما عجیب بود که خواست حاج عبدالله محقق شد! خودش شرایط را طوری فراهم کرد که من و آقای مهدوی و آقای اسماعیلی، هر سه نفرمان به بهشتزهرا رسیدیم. چون اگر در خمینیشهر بودیم، قطعاً به تشییع نمیرسیدیم.
حاجآقای مهدوی که نماز میّت را خواند، شروع کرد به خواندن روضۀ حضرت زهرا و نوحۀ «زهرای من، زهرای من».
میگفت: حاجی! گفته بودی این نوحه را برایت بخوانم، اما باورم نبود که به این زودی بیایم و برایت نوحه بخوانم..
📚 کتاب تاخمینیشهر، فصل سیزدهم: شیدای والی
📆 به مناسبت هفدهمین سالگرد حاج عبدالله والی
@sahba_nashr