وقوع غزوۀ الفتح ریشۀ تاریخی این مبارزه، مبارزات پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با پدر همین معاویه است؛ یعنی با ابوسفیان. هشت سال پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با بنی‌امیه جنگیده است، با قریش، که در رأسشان در سال‌های آخر ابوسفیان قرار داشت. هشت سال پیغمبر مبارزه کرد. در سال هشتم هجرت، پیغمبر با ده‌هزار [نفر] سپاه رفت و مکه را فتح کرد و بنی‌امیه که راه هر نوع دفاع از جان خود را مسدود می‌دیدند، درمقابل پیغمبر تسلیم شدند؛ یعنی به ظاهر اسلام آوردند. ابوسفیان و فرزندان و تمام عشیره‌اش به اسلام گرویدند. و البته مسلمان‌شدن نبود، تسلیم قوای نظامی شدن بود. برای ابوسفیان، فکر برای جان است. برای مردمی که در جهت ضد انقلابِ تکاملی اسلام حرکت می‌کردند، ابتدائاً مسئلۀ جان مطرح بود. اگر فردپرستند، اگر تابع اختلاف طبقاتی هستند، اگر عرب را از مَوالی جدا می‌دانند و به تبعیض نژادی قائلند، همه به خودشان برمی‌گردد و برای خاطر خودشان است؛ مسئلۀ یک فکر برایشان مطرح نبود، فکر برای جان است. برخلاف جبهۀ توحید و جبهۀ اسلام که جان برای فکر است و فکر، اصیل است. لذا وقتی‌که خود را در محاصرۀ قوای پیغمبر می‌بینند، وقتی احساس می‌کنند که راه گریزی برای آنها وجود ندارد، ناچار تسلیم می‌شوند؛ به ظاهر ایمان می‌آورند، اما دل‌هایشان از کینۀ پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مالامال و در صدد انتقام است. گمان نمی‌کنم کسی جرئت کند در تاریخ ادعا کند که ابوسفیان یک‌لحظه به پیغمبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ایمان آورده بود به‌معنای واقعی. 📚کتاب حلقۀ سوم انسان۲۵۰ساله 📖صفحۀ ۳۸۳ ۲۵۰_ساله