🏴 چندخطروضهدرقالبشعر
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همۀ زندگی شیر خدا ریخت بهم
داغی و تیزی مسمار اذیّت می کرد
تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم
بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
تا که زد سلسلۀ آل عبا ریخت بهم
ثلث سادات میان در و دیوار افتاد
نسل سادات به یک ضربۀ پا ریخت بهم
...