🏴 مصائب حضرت فاطمه علیها السلام 📚 لحظات پایانی زندگی حضرت فاطمه (س) 🔹 ... هنگامیکه رحلت حضرت فاطمه (س) نزدیک شد ، به أسماء بنت عمیس فرمود : جبرئیل (ع) برای پیامبر (ص) از بهشت کافوری آورد و حضرت آن را سه قسمت نمود ، یک سوم برای خود ، یک سوم برای حضرت علی (ع) و یک سوم برای من ... ای أسماء ، بقیه حنوط را از فلان محل بیاور و کنار من قرار بده ، سپس پارچه ای بر روی خود کشید و فرمود : مدتی منتظر باش ، سپس من را صدا کن ، اگر جواب دادم که زنده ام و گرنه بدان که بر پدرم وارد شده ام . أسماء مدتی منتظر ماند سپس حضرت را صدا زد ، جوابی نشنید ، سپس صدا زد : یا بنت محمد المصطفی ، باز جوابی نشنید ، وقتی پارچه را کنار زد ، دید حضرت رحلت فرموده است . أسماء خود را بر روی بدن مطهر حضرت فاطمه (س) انداخت و می بوسید و می گفت : ای فاطمه (س) ، هنگامیکه بر پدرت رسول خدا (ص) وارد شدی سلام من را به محضر او برسان در این هنگام ، حسن (ع) و حسین (ع) وارد شدند و فرمودند : ای أسماء ، مادر ما ، در این ساعت نمی خوابید ؟ أسماء گفت : ای فرزندان رسول خدا (ص) ، مادر شما نخوابیده است ، او از دنیا رفته است امام حسن (ع) خود را بر روی بدن مادرش انداخت و او را بوسید و فرمود : مادرم ، قبل از اینکه روح از بدنم خارج شود با من صحبت کن ، امام حسین (ع) نیز جلو آمد و پاهای مادرش را بوسید و فرمود : مادرم ، من فرزندت حسینم ، قبل از اینکه دلم پاره شود با من سخن بگو ... ( کشف الغمة فی معرفة الائمة ، ج۱ ، ص۵۰۰ ، علی بن عیسی اربلی ، قرن هفتم هجری ، شیعه )