چند عدد خرما داخل زیر دستی گذاشته و برایش آورد. جلو او نشست. خرماها را به او تعارف کرد. خرمایی برداشت. در دهان گذاشت. شیرین و لذیذ بود. مادر نوش جانی گفت. تبسمی کرد و پرسید:«خرما را بیشتر دوست داری یا خدای آفریننده خرما را؟» شیرینی خرما هنوز به کامش بود. در فکر افتاد. گفت:«چه سؤال سختی. خب هر دو.» مادر لبخندی زد. گفت:«نمی شود. یا یا . دوستی خدا و دنیا هرگز در یک قلب جمع نمی شود.» سرش را بالا گرفت. گفت:«خدا.» مادر پرسید:«چرا خرما نه؟» جواب داد:«مگر خدا، خرما را نیافریده؟» مادر برای تأیید، سری تکان داد. فرزند خرمایی برداشت. به آن نگاه کرد. ادامه داد:« ارزش آفریننده بیش از مخلوقش است. چون اوست که اگر بخواهد، می آفریند و اگر نخواهد، نه. اگر بخواهد، این را قسمت و روزیم می کند و اگر نخواهد، نه. پس تنها او شایسته است.» رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله : حُبُّ الدُّنيا وحُبُّ اللّه‏ِ لا يَجتَمِعانِ في قَلبٍ أبَدا . تنبيه الخواطر : 2 / 122 @sahel_aramesh