چقدر این کار فرهنگی قشـنگ بود، یه خانومی این متنو به همراه یه شمــ🕯ــع تو ورودی هیئت پخش میکرد و هرکی میرفت تو حالِ خودش.. یکی چشماشو بسته بود و داشت نیت میکرد یکی همونطور که اشک چشماش جاری میشد شمعشو روشن کرد و زیر لب یه چیزایی میگفت، یکیم بلند گفت، بیایین هممون نیت کنیم برا ظهور آقا .. و در آخر حیاطِ خالیِ حسینیه بود و شمع‌هایی ک هرکدوم یه آرزویی رو تو خودش نگه میداشت 🕯✨