⬅️ دلم سجاده میخواهد 📋 اسمش را زیاد شنیده بودم. خیلی زیاد. شنیده بودم که زینت عابدان، به خاطر خفقان دوران امامت خویش، آموزه های مورد نیاز مردم را در لفّافة زرّین دعا پیچیده و در این کتاب به ودیعه نهاده است. چند روزی بود با ذهنم درگیر بودم؛ با «شیعه بودن» خودم درگیر بودم. همه جور بد به خودم گفته بودم. به خودم گفته بودم: تو اگر شیعه گی ات را بگذاری توی ترازو، ترازو از جایش تکان نمیخورد! چند روزی بود به خاطر ماجراهایی، درگیر شیعه گی مان شده بودم. شیعه هایی اثناعشری دیده بودم که از دوازده امام، فقط «نام» چندتایشان را بلد بودند و دیگر هیچ! بچّه هیئتی دیده بودم که قرآن نمیتوانست بخواند! دانشجوی شیعه ای دیده بودم که تا به حال نهج البلاغه را حتّی از دور هم ندیده بود و خودم را دیده بودم که تا به حال صحیفة نورانی مولای ساجدان را فقط از دور دیده بودم! اسمش را زیاد شنیده بودم؛ خیلی زیاد. توی کتابخانه ام داشتمش. کسی آن را هدیه داده بود؛ امّا همّت خواندنش نبود. رفتم و زانو زدم جلوی قفسة کتابخانه؛ زبور آل محمّد صلی الله علیه وآله پیش رویم بود. اسم مولا را صدا زدم؛ یا زین العابدین! یابن رسول الله! إنّی تَوَجَّهتُ و تَوَسِلتُ بَک. درد دارم مولا! آمده ام تشنگی به دست آورم در محضر صحیفه ا ت! درد داریم ما شیعه ها! تشنگی نمیکشیم. عقرب دنیازدگی نیشمان زده آقا! حسّ دانایی، کرختمان کرده مولا! دنبال دانستن نمیدویم! بعضی غرق زندگی دنیا، بعضی غرق غرور دانش هایی که داریم. کسی دنبال «شیعه بودن» نمیدود. چقدر چیزها نمیدانیم، نمیدانم! همین که تا به حال صحیفه ا ت را نخوانده ام، یعنی به اندازة تمام واژههای صحیفه ات چیزهایی هست که نمیدانم و به اندازة تمام روایتهایی که ندیده ام، نشنیده ام و نخوانده ام! نفس زنان آمده ام در محضر کلام نابت. شنیده ام که علمای اهل سنّت هم تحسین کنان از عظمت کلام تو در صحیفه، سخن گفته اند و مردم عالم را مدیون تو دانسته اند که چگونه سخن گفتن با خالق را به جهانیان آموخته ای.( سبط بن الجوزی؛ به نقل از مقدّمة صحیفة سجّادیه) آمده ام تا قطره ای از آن آموزه ها را نیز در پیالة جان من بریزی. این، اوّلین زیارتم از صحیفة توست؛ هیجان دارم؛ انگار به حرمت میآیم! کتاب را آرام از قفسه برمی دارم.... نیت میکنم آن را تا آخر بخوانم ، با تدبر، و شما هم بیایید با من همراه شوید ، عاشقانه..... یا علی .... 👁کانال انس با 🆔 @sahife2