❇️ این، معیَت با حق است و جبر نیست این تجلّی مَه است ، این ابر نیست ♦️ این که قبلا گفتیم مشیت و اراده خداوند در همه ی افعال و احوال ما موثر است و در واقع فاعل مطلق اوست به معنی قایل شدن به جبر نیست بلکه به معنی معیت ( همراهی ) با حق است . سخن ما در این مورد مانند تابش ماه است که راه را روشن می کند ، نه ابری که باعث تاریکی و پوشاندن راه شود. اگر بگویید این هم نوعی جبر است، لااقل به معنی جبر عوام که حاصل نفس امّاره است و هر گناه و خطایی را به جبر نسبت می دهند نیست. ❇️ جبر را ایشان شناسند ای پسر ! ♦️ جبر خواص را کسانی می شناسند که خداوند دیده ی بصیرت آنان را گشوده است.برای چنین کسانی اسرار غیب و آنچه در آینده رخ می دهد آشکار است و در نظر آنان صحبت از گذشته بی ارزش است. یعنی علم چنین افرادی به علم خداوند پیوسته است و محدودیت زمان و مکانی ندارد.در واقع چنین کسانی به مانند این است که در کنار خداوند نشسته اند و از منظر خدایی به عالم می نگرند و در نتیجه جبری که در عالم می بینند با جبری که عوام از آن سخن می گویند کاملا متفاوت است.جبر و اختیار آنان مانند قطره آبی است که در درون صدف دل آنها به مروارید تبدیل می شود اما جبر و اختیار عوام مانند قطره آبی است که در بیرون صدف قرار گرفته و ارزشی ندارد. ❇️ طبعِ ناف آهو است آن قوم را ♦️ مثال دیگر برای بیان فرق مردان حق و مردم عامی این است که آن قوم (مردان حق) طبع و سرشتی همچون آهوان خُتَن دارند که خون در ناف آنها (بنابر اعتقاد افراد در زمان مولانا) به مُشک خوشبو تبدیل می شود. وانگهی تو به این تبدیل و تحوّل نباید اعتراضی داشته باشی و باید بدانی که در اثر چنین تبدیل و تحولی است که مس بی ارزش و حقیر نیز در اثر آمیختگی با کیمیا ( طبق اعتقاد آن روزگار) به طلا تبدیل می شود. بنابر این جبر و اختیار نیز که در نزد تو (فرد عامی) خیالی بیش نیست در وجود مردان حق به نور الهی تبدیل می شود. ❇️ بار دیگر ما به قصّه آمدیم ♦️ عنوان این قسمت، برگرفته از آیه4 سوره حدیداست که خداوند می فرماید: هر جا باشید او (خداوند) با شماست.مولانا در این ابیات سعی در تفسیر همین بخش از آیه دارد که در در مثنوی هم آورده : این ، معیّت با حق است و جبر نیست این تجلّی مَه است ، این ابر نیست تفسیر مولانا از این آیه این است که : همه چیز قائم به حق است و پروردگار همه جا و در همه حال با ماست. به عبارت دیگر اعمال و احوال ما همگی جلوه هایی از اسما و صفات و قدرت و اراده پروردگار است که در ما ظهور یافته اند. مولانا در این 6 بیت می گوید: اگر از جهل سخن بگوییم، جهل بشر در واقع زندانی است که خداوند برای او قرار داده .همین طور اگر از علم حرفی به میان آوریم ، آن نیز ایوان و گلستان خداوند است که برای بشر مقرر کرده است.اگر به خواب رویم، مستی از عشق حق بر ما مستولی شده است و بیداری ما نیز به دست او وبه افسون اوست.گریه ی ما تجلّی ابر پر زرق و برق و باشکوه اوست و خنده ما نیز مظهر برق و درخشندگی ( هنگام خنده دندانها برق می زنند) اوست. خشم و جنگ ما نمایانگر قهر خداوند است ، و صلح و آشتی بازتاب مهر حق تعالی در دلهاست. پس ما در این جهان تو بر تو و پیچیده همچون حرف الف هستیم که از خود هیچ ( نه نقطه، نه دندانه و نه هیچ علامت دیگری) ندارد. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2