✳️ سکوت ! 📜 سریال مختارنامه، با همه اشکالات و ضعف‌هایش، خیلی خوب توانست گوشه‌ای از مظلومیت اهل بیت و شرایط آن روز کوفه را به ما نشان دهد. وقتی در قسمت هفتم، سکوت و کنار کشیدن بزرگان شیعه و خیانت کوفیان را به جناب مسلم دیدم، یک لحظه شک کردم. با وجود آنکه بارها و بارها حکایت تنهایی و غربت و مظلومیت مسلم را شنیده بودم، اما این تصاویر فکرم را مشغول کرد. با خودم گفتم آیا امکان دارد درباره خیانت و بی‌وفایی کوفیان کمی غلو کرده باشیم؟! مگر می‌شود همه آن جماعتی که تا ساعاتی پیش اطراف مسلم بودند، یکدفعه او را تنها گذاشته باشند؟ این فقط یک سوال و درگیری ذهنی درباره شخصیت مردم کوفه بود، نه اینکه تنهایی مسلم را باور نداشته باشم. به سراغ و جوابم را همانجا گرفتم. امیرالمومنین چه مظلومانه، بی‌وفایی و نامردی کوفیان را تعبیر می‌کند، تا جایی که می‌گوید کاش معاویه یک نفر از یارانش را با ده نفر از شما مبادله می‌کرد!: «بدانید به خدایى که جانم در دست قدرت اوست که ارتش معاویه بر شما پیروز خواهند شد، نه به خاطر اینکه از شما به حق شایسته ترند، بلکه بدان خاطر که آنان در حرکت به سوى باطل زمامدارشان شتابانند، و شما در برابر حق من سست و کند هستید. هرآینه ملل مختلف از ستمکارى زمامدارانشان در ترسند، و من از ستم ملّتم بر خویش در وحشتم! شما را براى پیکار با دشمن ترغیب کردم نرفتید، به گوشتان خواندم نشنیدید، پنهان و آشکار دعوتتان نمودم اجابت نکردید، شما را خیرخواهى کردم نپذیرفتید. آیا شما حاضران غائب هستنید؟! و بردگان در قیافه اربابان؟! مصالحتان را بر شما مى‌خوانم از آن فرار مى کنید، با موعظه‌هاى رسا شما را نصیحت مى‌کنم، از آن پراکنده مى‌گردید، و به جهاد با متجاوزان ترغیبتان مى‌کنم هنوز حرفم به آخر نرسیده، مى‌بینم همچون قوم سبا پراکنده مى‌شوید! به جلسات خود بازگشته، یکدیگر را از پند و اندرزى که داده شده‌اید فریب مى‌دهید و غافل مى‌سازید. بامدادان کجی شما را راست می‌کنم، شامگاهان مانند کمان کژ، به سویم بازمى‌گردید. اصلاح کننده عاجز شده و شنونده غیرقابل انعطاف گشته! اى کسانى که بدنهایتان حاضر و عقولتان از شما غایب و خواسته‌هایتان گوناگون است و زمامدارانتان گرفتار شمایند؛ امیر شما خدا را اطاعت مى‌کند و شما از او نافرمانى مى‌نمایید، اما امیر شامیان از خدا رویگردان است و اهل شام از او فرمان مى برند! به خدا قسم دوست داشتم معاویه درباره شما و یارانش با من معامله می‌کرد! صرف دینار به درهم، ده نفر از شما را با یک نفر از یاران خودش با من عوض مى‌کرد! اى اهل کوفه، من از جانب شما به سه چیز و دو چیز دچار شده ام: گوش دارید ولى کرید، گویایید امّا لالید، چشم دارید لکن کورید; نه هنگام جهاد آزادمردان راستین هستید، نه وقت بلا و گرفتارى برادران مورد اعتماد! دستتان تهى باد اى کسانى که همچون شتران بدون ساربان هستید که هرگاه از جانبى جمعشان کنند از طرف دیگر پراکنده مى‌شوند. به خدا قسم انگار مى‌بینم اگر صحنه کارزار سخت شود، و آتش پیکار شعله‌ور گردد، فرزند ابوطالب را همچون زنى که نوزاد خود را وقت زاییدن رها کند رها خواهید کرد. حرکت من بر اساس حجّت روشن از جانب پروردگارم، و راه و روش پیامبرم است، من بر مبناى راه حقّى که آن را از میان راههاى گوناگون یافته ام قرار دارم. به اهل بیت پیامبرتان نظر کنید و ملتزم جهت الهى آنان باشید، راه و روش آنها را پیروى نمایید، که آنان شما را از راه هدایت بیرون نمى برند، و به گمراهى بازنمى گردانند. اگر از چیزى بازایستادند شما هم بازایستید، و اگر به جهتى حرکت کردند شما هم حرکت نمایید، از آنان پیشى مجویید که گمراه مى گردید، و عقب نمانید که به هلاکت مى رسید. من یاران محمّد صلّى اللّه علیه وآله را دیده ام، کسى از شما را مانند آنان نمى‌بینم، اصحاب آن حضرت ژولیده موى و غبارآلود بودند در حالى که شب را در سجده و قیام به صبح مى رساندند، گاه پیشانى و گاه صورت در پیشگاه حق به زمین مى نهادند، از یاد معاد گویا بر روى شعله آتش ایستاده مضطرب و پریشان بودند، پیشانى آنان از طول سجود مانند زانوى بز پینه داشت. چون یاد خدا مى شد دیدگانشان چنان اشک مى ریخت که گریبانشان از تر مى شد، و همچون درخت که روز تندباد مى لرزد از ترس عذاب و امید ثواب به خود مى لرزیدند» عبرت های ماجرای 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2