حضرت آدم (ع) يقين داشت كه خداوند او را از نزديك شدن به شجره‏ ى منهيه منع فرموده است، اما شيطان وقتى خواست او را اغفال كند و به كار ناروا وادارش نمايد به وى گفت: درختى را كه تو از آن اجتناب مى‏نمايى «شجره‏ى خلد» است و اگر از ميوه‏ى آن بخورى هميشه در بهشت مى‏مانى و براى آنكه آدم و حوا را نسبت به گفته‏ى خود مطمئن نمايد قسم ياد كرد و گفت: من خيرخواه شما دو نفر هستم. با اين وسوسه‏ى شيطانى يقين آدم (ع) متزلزل گرديد و دچار شك و ترديد شد، از ميوه‏ى ممنوع استفاده نمود و در نتيجه، از بهشت بيرون شد. على (ع) عمل دردناك آدم را در عبارتى كوتاه بيان فرموده: فباع اليقين بشكه، و العزيمه بوهنه، و استبدل بالجذل و جلا، و بالاغترار ندما. آدم (ع) يقين خود را با شك معامله كرد و تصميم خويشتن را به سستى مبدل ساخت، فرح و شاديش با ترس معاوضه شد و پشيمانى جايگزين غرورش گرديد.