زمانى كه مردم در امر خلافت با على (ع) بيعت نمودند و زمام امور كشور را به آن حضرت سپردند، افرادى در گوشه و كنار وجود داشتند كه نمىخواستند على (ع) در راس كشور قرار گيرد، زيرا آگاه بودند كه عمل آن جناب بر اساس عدل و دادگرى خواهد بود و اين كار بر وفق ميل آنان نبود، چون مىخواستند از شرايط محيط به نفع خود استفادهها كنند و مقاماتى را به دست بگيرند و به منويات نارواى خود جامهى عمل بپوشانند و على (ع) فردى نبود كه به اين كارها تن دردهد و اعمال نارواى آنان را بپذيرد. لذا بر ضد آن حضرت دستهبندى آغاز شد و در پس پرده توطئههاى خائنانه شروع گرديد و اولين اثر سوئى كه از آن خيانتها پديد آمد اين بود كه جنگ بصره را براى على (ع) ايجاد كردند و آن صحنهى دردناك را به وجود آوردند و عده زيادى از مسلمانان اغفال شده را گرد هم آوردند و بر اثر آن جنگ خونهاى بسيارى ريخته شد و عدهى زيادى از مسلمانان به قتل رسيدند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ايام حيات خود از آينده ى تاريك على (ع) و حوادثى كه با آن مواجه خواهد شد خبر داده بود، حتى از جنگ ناكثين يعنى آنانكه بيعت مىكنند و مانند طلحه و زبير تعهد مىنمايند و سپس عهد را مىشكنند و به مقابله با آن حضرت قيام مىنمايند گفته بود. اما على (ع) كه واقف به تعاليم قرآن شريف و مقررات اسلامى بود از اتمام حجت دست نكشيد، گاهى به طور خصوصى با افراد اخلالگر مذاكره كرد و تذكرات لازم را بيان نمود و گاه در مقابل جمعيت بسيار سخنرانى كرد و شنوندگان را از انحراف فكرى آنان آگاه ساخت. متاسفانه تذكرات حكيمانه و بيانات عالمانه ى امام على بن ابيطالب (ع) در وجود آنان موثر نيفتاد و آن گروه منحرف همچنان به روش باطل خود ادامه دادند و در نتيجه، ميدان جنگ مهيا شد و لشكريان على (ع) در مقابل لشكريان عايشه و طلحه و زبير ايستادند و على (ع) براى آخرين بار به منظور اتمام حجت جوان لايقى را برگزيد و به او فرمود:
قرآن را به مقابل مردم ببر و از قول من بگو: على مىگويد بياييد جنگ را كنار بگذاريم و حاكم بين ما و شما قرآن باشد. آن جوان رفت اما نه تنها اعتنا نكردند، بلكه دستهاى او را قطع كردند و خود او را كشتند و ديگر از نظر شرعى، مطلب براى على تمام شد و لذا جنگ را با عزمى ثابت و ارادهاى جدى آغاز نمود و بدون شك و ترديد به آنان حمله كرد و قضاياى سنگينى اتفاق افتاد و عدهى كثيرى به خون غلتيدند. نيت على (ع) در حمله به آنانى كه در صحنه ى جنگ جمل گرد آمده بودند نيتى بود رشيد و مسبوق به علم و آگاهى، نيتى بود بر وفق حق و حقيقت و خلاصه، نيتى بود كه در آن كمترين شك و ترديدى وجود نداشت. از اين رو على (ع) در كمال قوت نفس و قدرت اراده به عمل خويش ادامه داد و به صحنهى اخلالگرى آن مردم خائن كه بر ضد اسلام پايهگذارى شده بود پايان بخشيد و اين نيت نمونهى بارزى است از آنچه كه على بن الحسين عليهماالسلام در دعاى «مكارم الاخلاق» از پيشگاه الهى درخواست نموده است:
و نه رشد لا اشك فيها،
بار الها مرا از نيت حق و ثباتى برخوردار فرما كه ضمن عمل دچار شك و ترديد نشوم.